دورتون بگردم، با احترام سلام.
توی حال و هوای عشقبازی با مراقبه جادویی و قوانین مانیفست بودم که یهو به خودم اومدم دیدم هزار کلمهای تایپ کردم! توی این دستنوشته، مکانیزم گشایش در همه ابعاد زندگی رو به یاد میآریم. اونم فقط با یک تمرین ساده: مراقبه جادویی
حقیقت ماجرا اینه که نیروی حاکم بر هستی، ماهیتش نمیتونه کمبود باشه وگرنه تجلی رو به هستی حرکت نمیکرد، رو به نیستی و نابودی میرفت. ولی داریم میبینیم که هستی رو به فزونی و گسترش در حال انفجار هست!
ما در کاراکتر انسان قدرت اختیار و انتخاب داریم: اینکه توی آفرینش میخوایم با هستی همراه بشیم یا میخوایم با منِ ذهنی خودمون زندگی کنیم؟ مساله اینه!
خیلی تصمیم مهم و سرنوشتسازی هست. چون تجربه زندگی این دو تا تصمیم زمین تا آسمون باهم فرق داره.
همسو بودن با هستی به شکل احساس آرامش و گشایش در همه ابعاد زندگی خودش رو نشون میده.
ولی مقاومت در برابر هستی (همسو شدن با نفس تحتانی) به شکل درد و رنجهای بیهوده، به شکل کمبود و احساس بیقراری زندگی میشه.
خیلی باهم فرق میکنه.
یکی صراط مستقیمی هست که انعمت علیهم. اون یکی، وادی نفس و تقلا کردن که آخرش هم هیچی به هیچی!
آدم عاقل هستی رو انتخاب میکنه غیر از اینه؟ هیچکس دلش نمیخواد فقیرانه زندگی کنه، هیچکس دلش نمیخواد پول دغدغه زندگیش باشه. هیچکس دلش نمیخواد بد زندگی کنه. ما انسانها جمالبازیم، بینهایتطلبیم، یک نیروی درونی در ما عطش خوشگل زندگی کردن رو داره. دوست داره به تجلی بیفته، شکل بگیره، تجربه بشه. جادوگر یعنی انسانی که آگاهانه تصمیمی میگیره جادوی ذاتش رو به جریان بندازه. با ذات هستی همسو بشه.
مراقبهی جادویی یک مراقبه از نوع مشاهده هست (نه مدیتیشن، یا ریلکسیشن یا مراقبه از نوع تمرکز).
به برکت این مراقبهی جادویی ما آغشتگی به ذات رو تجربه میکنیم. سادهش اینه:
حالا، اینجا قانون مانیفست وارد عمل میشه: قانون اثر ناظر یا همون سر کیمیاگری که از هزاران سال قبل سینه به سینه چرخیده اینه: وقتی آگاهی به چیزی معطوف میشه، به تجلی میفته. موضوعِ مورد توجه، متجلی میشه، وسعت پیدا میکنه.
وقتی ما به برکت مراقبهی جادویی، خیلی ساده و راحت این احساس آرامش درونی رو تجربه میکنیم و این تمرین رو روزانه فقط یک مرتبه انجام میدیم، شاهد گشایش خوشگلی توی همه ابعاد زندگیمون میشیم. چرا این اتفاق میفته؟ خیلی سادهست.
به برکت مراقبه جادویی، آگاهیِ ما به ذاتمون تابش میکنه و معطوف به ذات میشه، لاجرم ذات به تجلی میفته. ذاتمون به شکل صفاتش به تجلی میفته یا به قول دکتر وین دایر (روحشون قرین رحمت) 7 چهرهی خداوند در زندگی ما تجلی پیدا میکنه، از جمله مهربانی، فراوانی و …
حرکت از قلمرو کوانتوم به قلمرو مادی: ارتعاشات جدیدی که بواسطه مراقبه جادویی از ما ساطع میشه به تراکم میرسه و به شکل اتفاقات مثبت و خوشایند در قلمرو مادی و زندگی مادی، نمود پیدا میکنه. اینجوری میشه که ما در مسیر صراط مستقیم از نعمتهای روزافزون زندگی بهرهمند میشیم.
به طور خلاصه:
وقتی در ذات ساکن میشیم (به برکت مراقبه جادویی):
با تکرار این تمرین روزانه، ارتعاشات جدید به تراکم و لاجرم به تجلی میرسه و به شکل اتفاقات خوب و پر خیر و برکت توی زندگی واقعی نمود پیدا میکنه.
آگاه باشیم که: اتفاقات و شکل زندگی اکنون ما دقیقاً بازتاب و تجلی ارتعاشات وجودی اکنون ماست. به محض اینکه ارتعاشات وجودی اکنون ما یا امضای ارتعاشی ما تغییر میکنه، دنیای بیرونی ما هم دستخوش تغییر میشه، بدون زور زدن یا تقلا کردن ولی این به معنی منفعل بودن نیست. اتفاقا برعکس، حالا ما به فعل و حرکت از طرف هستی دعوت میشیم، در کمال آرامش و اشتیاق، فارغ از شکل بیرونی.
و از همه جالبتر اینکه: اتفاقات مثبت بیرونی وقتی شروع به رخ دادن میکنن و احساس میکنیم که روی دور خوشاقبالی افتادیم، چقدر همه چیز داره خوب پیش میره و چقدر همه چیز در زمان و مکان مناسبش داره رقم میخوره، همین تجربیات واقعی قویترین پشتوانه برای ذهن محسوب میشه (در بحث مکانیزم باورسازی) و خیلی سریع ذهنمون رو از نو برنامهریزی میکنه. یک ذهن سالم و مثبت با باور فراوانی و خوشاقبالی.
حالا چرخهی گشایش کار میکنه. هرچی اتفاقات مثبت بیشتری رو تجربه میکنیم باورمون بیشتر تقویت میشه و هرچقدر باورمون قویتر میشه، طبق قانون کشش و جذب، به اتفاقات مثبت بیشتری هدایت میشیم و در این مسیرِ رو به رشد و فزونی زندگی رو سپری میکنیم. همسو با هستی.
چی بگم دیگه! واقعا خدا رو شکر. بابت این آگاهی، بابت این زندگی، بابت این جنبش جادویی، بابت حضور مزدافر مومنی عزیز، بابت حضور تک تک شما همسفرهای نورانی، خداروشکر بابت دم حیات.
واقعا باید اعتراف کنیم که:
از دست و زبان که برآید / کز عهدهی شکرش به درآید
بنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش / کس نتواند به جای آورد
به شکرانهی این گشایش، توی این جنبشِ جادویی، جنبش مزدافرِ جان، دور هم جمع شدیم تا با ارتعاش و خرد جمعی به بیداری درونی خدمت کنیم.
به قول مزدافرِ جان: باشد که اندکی از رنج بیهودهی بشر کاسته شود. آمین
اینجا چخبره ؟!
این جُنبش رو به حضورتون مبارک کنین